Sonntag, 15. Juli 2012

این سرزمین ، چه روزگار دهشتناکی دارد Sardar Sepah

 همه تصویر‌هایی‌ که در اینجا آورده شده اند مربوط به فروردین ۱۳۰۰ ش / آوریل ۱۹۲۱ م، یعنی‌ کمتر از دو ماه پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ش، می‌‌باشد که در مجله جغرافیای ملی‌ آمریکا به چاپ رسیده‌اند. تصویرها نما هایی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران، را نشان می‌‌دهند.
THE NATIONAL GEOGRAPHIC MAGAZINE, VOLUME XXXIX, NO.4.ARPIL 1921
فرسودگی و فساد ساختار دولت قاجار
اوج گیری  و در اوج ماندن دودمان قاجار، تنها همان دوره آغا محمد خان است و جانشینان وی، هماره در کار واپس نشینی بوده‌اند. به سخن دیگر، از روزگار فتحعلی شاه تا زمان احمد شاه، فرمانروایی قاجار، در سراشیبی راه می‌‌رفته و، در واپسین سالها، در سراشیب می‌‌دویده است.  نظام سیاسی اقتصادی قاجاریان بنیادی پاتریمنیال (کار و حرفه از پدر به فرزند، یا از بزرگتر‌ها به کوچکتر ها) داشت و، در پایان سده نوزدهم و آغاز سده بیستم میلادی، هنوز از چنبره شیوه اقطا داری (بنیفیس و تیول) رهایی نیافته بود. این نظام به فرسودگی و پژمردگی فرجامین خود رسیده بود. رستاخیز مشروطه کوبه‌ای کارساز بر آن فرود آورد و سر بر آوردن سردار سپه واپسین کوبه -و شاید واپسین تلنگر گشت. دودمان قاجار و نظام آنها که، به زمان احمد شاه، در اوج تباهی و ناتوانی بود نه یارای رویارویی با یورش‌های همه سویه ی سیاسی - نظامی - اقتصادی - فرهنگی باختریان را داشت و نه توان برخورد با ستیز‌ها و جالش‌های خانگی را. در دوران فرمانروایی احمد شاه و همیاران او --شیرازه ی کشور، بیش از پیش، از هم پاشیده می‌‌شود. --قرارداد ۱۲۸۶ ش / ۱۹۰۷ م --برای بخش کردن ایران به منطقه‌های نفوذ، میان روسیه و انگلیس --به اجرا در می‌‌آید. --قرارداد سری ۱۲۹۴ ش/ ۱۹۱۵ م، میان وثوق الدوله - کاکس از سوی دولت آماده شده و تقدیم مجلس شورای ملی‌ - مجلس چهارم - می‌‌گردد. و شهریار قاجار، در جریان کامل قرارداد، قرار داشت.  لرد کرزون - وزیر خارجه وقت انگلستان -- در یادداشتی که به تاریخ ۱۷ مرداد ۱۲۹۸ ش / ۹ اوت ۱۹۱۹ م - روز امضا قرارداد در تهران - به کابینه لوید جورج می‌‌فرستد چنین یاد می‌کند.
پادشاه ایران که در سرتاسر مذاکرات منتهی‌ به این قرارداد با نظری مساعد شرکت داشته در همین آینده نزدیک از کشورمان دیدن خواهد کرد تا بدین وسیله حسن نیت خود را نسبت به اولیا ی این کشور علنأ ابراز دارد.
یک سال پس از این هم، باز، لرد کرزون، در مجلس انگلیس، یاد آور می‌‌شد که:
بعد از انعقاد قرارداد، شاه به انگلستان آمد و شما آقایان لرد‌ها ممکن است به خاطر بیاورید که او حتی بیش از یک بار موافقت صمیمانه خود را در قبول قرارداد اظهار داشت.
در همان سال ۱۲۹۸ ش / ۱۹۱۹ م، احمد شاه در ۲۸ مهرماه / ۲۱ اکتبر به بندر دوور انگلیس رسید و در ۳۱ نوامبر به لندن در آمد. او در پذیرایی در کارلتون هاوس لندن - یعنی‌ در سومین پذیرایی - در پاسخ سخنان لرد کرزون گفت. 
بسیار خوشحالم که از این موقعیت استفاده کرده و به اطلاع شما برسانم که تا چه اندازه از قراردادی که اخیرا بین دولت ایران و بریتانیا منعقد شده راضی‌ و مسرور هستم. قراردادی که در آینده سبب تحکیم بیشتر روابط سنتی بین دو کشور خواهد گردید.
درباره دیدار ۲۵ اسفند ۱۲۹۹ ش / فوریه ۱۹۲۱ م، نورمن و آیرونساید با احمد شاه، آیرونساید می‌نویسد که: احمد شاه روی صندلی خود قوز کرده بود و سرش عمیقا در شانه‌‌هایش فرو رفته بود "او به من گفت که خود را در وضعی حس می‌‌کند که گویی به عصای شکسته یی تکیه کرده است. 
نورمن وزیر مختار انگلیس در تهران، در گزارش ۱۳ دی‌ ۱۲۹۹ ش / ۳ ژانویه ۱۹۲۱ م، به لرد کرزون وزیر خارجه انگلیس می‌‌نویسد.
--اما من اعتقاد دارم که ناراحتی‌ احمد شاه تنها ناشی‌ از ترس است. احتمالا انگیزه واقعی‌ او برای ترک کشور این است که در زمان آشوب در جای امنی‌ باشد. اگر به جای تلاش برای کسب درآمد و پس‌انداز در اروپا، علاقه بیشتری به امور مملکتی نشان می‌‌داد محبوب می‌‌شد. اما بی‌ تفاوتی‌ او نسبت به همه چیز، همه طبقات را از او منزجر کرده است و اگر او کشور را ترک کند فکر نمیکنم بتواند بار دیگر به میهن باز گردد.
محمد تقی‌ بهار (ملک الشعرا بهار) نیز، هنگامی که می‌‌خواهد درباره اندیشه کوچ دادن پایتخت به اصفهان یا شیراز از ترس یورش بلشویک‌ها و فرار احمد شاه، به جنوب ایران یا اروپا، سخن گوید، می‌‌نویسد: ولی‌ رجال و سیاسیون و تجار مانع شدند و شاه را از این خیال کودکانه منع آمدند.
 در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۲۹۸ ش / ۹ اوت ۱۹۱۹ م سر  پرسی کاکس، در نامه‌ای به وثوق الدوله نخست وزیر وقت می‌‌نویسد. 
عطف به قراردادی که امروز میان دولتین ایران و انگلیس امضا شد...افتخار دارم نتیجه مکاتباتی را که با حکومت متبوع خود درباره شخص اعلیحضرت سلطان احمد شاه انجام داده‌ام به استحضار برسانم... کابینه انگلستان چنین نظر داده است که جلب موافقت پارلمان بریتانیا با آن قسمت از درخواست اعلیحضرت که یک مقرری ثابت مادام العمر به ایشان پرداخت شود عملا غیر ممکن است.  اما در مقابل، دولت متبوع من حاضر است پرداخت مقرری فعلی‌ اعلیحضرت را کماکان ادامه دهد، مشروط بر آن که معظم له از صمیم قلب حامی کابینه عالیجناب باشند و آن را بر سر کار نگه دارند.  صرف نظر از اطمینان‌هایی‌ که تا به حال داده شده، اجازه می‌‌خواهم این نکته را نیز شخصاً اضافه کنم که اعلیحضرت می‌‌توانند امیدوار باشند که پس از آن که وضع مالی ایران تحت قرارداد جدید سر و سامانی پیدا کرد، شخص مقام سلطنت و کارمندان دربار ایشان از این افزایش درامد داخلی‌ سهمی شایان و قابل ملاحظه خواهند برد.
 عبارت و "اطمینان‌هایی‌ که تا به حال داده" در سند بالا همان هایی است که به سه وزیر --وثوق الدوله، صارم الدوله و نصرت الدوله --داده شده است.
سید حسن تقی‌ زاده هم درباره این قرارداد می‌‌آورد: صد و سی‌ و یک هزار لیره که چهار صد هزار تومن شد، دویست هزار تومن را وثوق الدوله، صد هزار تومن صارم الدوله و صد هزار تومن هم نصرت الدوله (پسر فرمانفرما) برداشتند. اعلیحضرت رضا شاه که سر کار آمد گفت این حرامزاده‌ها پول از خارجه گرفته‌اند، پاید پس بدهند. من وزیر مالیه بودم، مأمور شدم که این پول‌ها را پس بگیرم و پس گرفتم.
رخداد جنگ نخست جهانی‌، فروپاشی روسیه تزاری و سر برآوردن دولت کمونیستی در روسیه فرایند‌هایی‌ سرنوشت ساز، در ایران فرا پیش آوردند.  همین که در ۱۲۹۳ ش / ۱۹۱۴ م، جنگ جهانی‌ در گرفت، سرزمین ما جولانگه نبرد نیروهای عثمانی با نیروهای انگلیس و روسیه تزاری گردید. در سال ۱۲۹۵-۹۶ ش / ۱۹۱۶-۱۷ م، جنگ بر همه ی سرزمین ما اثر نهاد. هر یک از نیروهای گریز از مرکز، برای خویش دستگاهی فراهم آوردند؛ ناامنی و راهزنی زندگی روزمره را می‌‌فرسود؛ دولت موقت ملی‌ هم نتوانست نقشی‌ کارامد بیابد.  میلسپو می‌‌آورد: تنها در یکی‌ از ولایات شمال ایران، از ۲۴۱ دهکده، ۱۰۱ دهکده از میان رفته است. روزنامه ستاره ایران، در ۱۴ شهریور ۱۳۰۳ ش / ۶ سپتامبر ۱۹۲۴ م، زندگی در خوزستان را در همین زمان، که در چنگ والی‌ مکرم الدوله، شیخ خزعل و انگلیسی‌ها به سطوح آمده بود چنین بیان می‌‌دارد: خوانندگان عزیز تصورش را حتی نمی‌‌توانند داشته باشند که این سرزمین نفرین شده، چه روزگار دهشتناکی دارد. 

 بر گرفته از کتاب سردار سپه و فروپاشی دودمان قاجار
تالیف: حمدالله عاصفی رامهرمزی / دکتر غلامرضا وطن دوست 
۱۳۸۳

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen