Dienstag, 29. Oktober 2013

دلواپسی, همایون حسینیان تهرانی‌ Homayon Hosseinian Tehrani


دلواپسی .
=======
درست نمی‌شنیدم که چه می گوید . بسیار آرام گفت : شنیدی ؟ من هم گفتم : نه ، کمی بلندتر بگو .
گفت : "نمی‌تونم . داره میره شیراز . پاشو بیا خونه ما . من سه روز تنهام ، تنهای تنها . بیا با هم خوش بگذرونیم" .
گوشی را که گذاشتم ، کمی دلواپس شدم . هم دوست داشتم بروم ، هم نمی‌خواستم بروم . دلم می‌گفت : "مرد ! پاشو راه بیافت . از این بهتر نمیشه" !
این پا و اون پا میکردم . همسرش داشت میرفت شیراز و این بهترین زمان بود که من با او تنها باشم . همسر من هم که رفته بود آلمان پیش دخترمان . من هم بدجوری تنها بودم .
به خودم گفتم : اما اگر بروم و مانند پارسال همسرش نرفته برگردد چه ؟ دوباره آبروریزی . دوباره داد و فریاد و اشک و آه و ناله . دوباره بانویم من را می‌گذارد و می رود پیش دخترمان یا پسرمان در مالزی و همانجا می‌ماند و باز شکایت می‌کند و داد و بیداد راه می‌اندازد . بچه ها هم همیشه پشت مادرشان می‌ایستند و پدر من را در می‌آورند .
شاید راهرو خانه را هزاربار رفتم و برگشتم . از بس دستم را در موهایم کرده بودم کف راهرو از مو پر شده بود ، مانند کف آرایشگاه .
دلواپسی داشت من را می‌کشت .
.
سرانجام رفتم پشت در ، کلید را چرخاندم و در را بستم . کلید یدک را هم برداشتم و هر دو را در یک پاکت گذاشتم و پنجره را باز کردم و فریاد زدم : مشدی رجب ! مشدی رجب !
سرایدار ساختمان آمد زیر پنجره . پاکت را از لای نرده ها انداختم پایین و گفتم : "مش رجب ، این پاکت را پیش خودت نگه دار . اگر من خودم را دار زدم هم در را به روی من باز نکن !" . مشدی رجب پوزخندی زد و گفت : "خسروخان ؟ باز فیلتون یاد هندستون کرد ؟ بابا موهاتون سفید شده ، دارین نوه دار می‌شین . از شما دوره ، زشته ، اَی بابا . خانوم بیاد می‌دونین چی میشه ؟" .
پنجره را بستم و با خودم لبخندی زدم و گفتم : "آخیش ! دیگه نمی‌تونم برم پیشش . زندونی شدم !" .
گوشی تلفن را برداشتم و به او زنگ زدم . آرام گفتم : "سلام . رفت ؟ تنهایی ؟" . گفت : "نه ، اما داره میره . نیم ساعت دیگه راه بیفت . زود بیا که دلم برات لک زده فدات بشم !" .
گفتم : "نه نمیام ! تو خونه زندونی ام" .
گفت : "باشه ، من میام خونه تو" .
گفتم : "نیا در بسته‌ست . کلید ندارم . دست از سرم وردار . باباجون من تخته دستی یه ملیون تومن بازی نمیکنم . پارسال هیفده ملیون تومن به تو باختم . زنت که به زنم گفت ، پدرم اومد پیش چشمم" .

آرام گوشی را گذاشتم .
  "همایون حسینیان تهرانی"‌

Freitag, 18. Oktober 2013

قاصدک را به حرف آوردم رضا مقصدی Iranian poet Reza Maghsadi

قاصدک


...............................
قاصدک را به حرف آوردم
گفت: ازدور دست ، آمده است.
چون خیالی به نازکی ِ نسیم
مثل مهتابِ مست، آمده است.

گفتم از دل، خبر، چه آوردی ؟
از خبر های تر، چه آوردی ؟

گفت : آواز عاشقان، امروز -
آبی ِ عشق را معطر کرد .
هرکجا ارغوانِ تازه شکفت
از برایم به غیر عشق ، نگفت.

شبنم ِباغ بیقراریِ ما -
آرزوی سپیده، در بر کرد.

باز باران ، ترانه خوان شده است
با غزلهای شادمانه ی سبز-
معنی ِ مهربانِ جان شده است.

گفتمش: از درخت حرفی نیست ؟
ریشه ی سیبِ سرخ، شاداب است ؟
گفت: شادا درین خزانِ بلند -
ریشه را روشنایی ِ آب است.

- قاصدک از منَت، خبر بوده ست ؟
هیچ دانی دلم چه آشفته ست ؟ :

ازبرنج وُ تُرنج وُ نارنجم-
داستانی ، شگفت می خوانم ؟
همصدا باسروده ی " نیما"
تا سرودِ سپیده ، می رانم ؟

چشم من - این جزیره ی پاییز-
پرده در پرده، آب می گیرد؟
با خیا لی قشنگ، این دلِ من
رنگِ یک شعر ِناب می گیرد ؟

گفت : در جانِ باغ ِ "لاهیجان"
یک گُل ِبیقرار ، روییده ست.
چشم در چشم ِ آسمانِ سیاه
عطر بیدار ِ عشق را ، چیده ست.

آن گُل ِ بیقرار ، در غم توست.
شاعرا ! عاشقانه ، همدم توست.
رضا مقصدی
......................

آلمان . شهریور 92
reza.maghsadi1@gmail.com

Donnerstag, 10. Oktober 2013

Alice Munro Nobel Prize for Literature

The Canadian writer Alice Munro has been awarded this year's Nobel Prize for Literature. Born in 1931, the author is a best-selling author with her ​​rich narrative work in the Anglo-Saxon world. She lives in Ontario and British Columbia. The picture was taken in 2009 during a performance in Dublin. (Photo: Keystone / AP / Peter Morrison)

*************
Die kanadische Schriftstellerin Alice Munro erhält den diesjährigen Nobelpreis für Literatur. Die 1931 geborene Autorin ist mit ihrem reichen erzählerischen Werk im angelsächsischen Sprachraum eine Bestsellerautorin. Sie lebt in Ontario und British Columbia. Das Bild entstand im Jahr 2009 während eines Auftritts in Dublin. (Foto: Keystone/AP/Peter Morrison)
Journal21