Bild: Wikipedia |
تاریخ احزاب ایران
مهاجرت شروع شد
مجلس سوم که اکثریت و
اقلیت نا معلومی داشت توسط شاه مفتوح شده بیطرفی ایران در جنگ اعلام گردید.
مجلس مزبور از آغاز گشایش گرفتار این بحران فکری شد، جراید نیز دچار حرارت
و هیجان شدیدی شده بودند، فعالیتهای سیاسی از طرف سفارتخانهها روز افزون
شده بود. تقی زاده در برلن بود و از آنجا کسانی را بتهران فرستاد و با
کمیته دمکرات مذاکراتی داشتند. بالجمله معلوم شد کمیته دمکرات در تهران با
قسمتی از افراد فراکسیون دمکرات متحد شده اند و با ژاندارمری که بریاست
معلمان سوئدی دایر بود نیز همدستی در کار است.متفقین از این قضایا خوششان نمیآمد و اندیشناک بودند و اعتماد آنها از اداره ژاندارمری سلب شده بود و تهران در نظر آنها یکپارچه "بمب" بود که بر خلاف آنان ممکن است منفجر شود، چنانکه مرحوم متین السلطنه مدیر "عصر جدید" در مقالهای بتاریخ پنجشنبه سوم محرم الحرام ۱۳۳۴ نوشت: "سالهای قبل در تهران پایتخت ایران هیئتهای مسلح از روسی، آلمانی و عثمانی حرکت نمیکرد، اسلحه و بمب از اطراف ما (بطوریکه میتوان گفت تمام ما در روی بمب حرکت میکنیم!) بتهران وارد نشده بود!..." باری معلوم است که این عبارت تا حدی اغراق آمیز بود و برای رفع بهانه حرکت قشون روس از کرج بمرکز نوشته شده بود، اما بی هیچ هم نبود!...
این حالت موجب گردید که روز آخر ماه ذیحجه ۱۳۳۳ یکعده قشون روس که عده آنها بتفاوت از یکهزار و هفصد تا دو هزار نفر بود از قزوین بقصد تهران حرکت کرد و مستوفی الممالک رئیس الوزرا تصمیم گرفت که شاه را از پایتخت حرکت داده باصفهان ببرد و قبلان هم بکمیته دمکرات و بعضی وکلا محرمانه دستور داده بود که از تهران بقم رهسپار شوند و این دستور را در قصر ابیض بمن و شاهزاده سلیمان میرزا شخصاً داد و گفت: از تهران بروید - و بالاخره ژاندارمری بامهمات، و از سفرای دول متحده سفیر آلمان، و جمعی از نمایندگان مجلس و مردم متفرقه بسوی قم عزیمت کردند.
من در نوبهار بعد از دریافت خبر حرکت قشون روس بسمت تهران مقالهای نوشتم که عنوانش "دشمن حمله کرد!" بود و یک شماره دیگر نیز بعد از آن منتشر شد و مقالهای تحت عنوان "دوست هم حمله کرد!" در پاسخ مقاله عصر جدید که بالاتر ذکر شد نگاشتم و این روزنامه بلافاصله توقیف گردید و بمن اشاره شد که از تهران خارج شوم!
دمکرات و اعتدال منحل میشود
در قم کمیتهای بنام "کمیته دفاع ملی" از زعمای دمکرات تشکیل گردید و اعضا ی برجسته اش چنین بودند: سلیمان میرزا، میرزا سلیمان خان، میرزا محمد علی خان کلوب که بعد "فرزین" نامیده میشد، وحید الملک، حاج فطن الملک (جلالی)، ادیب السلطنه (سمیعی) و عده دیگر که با مسیو شونمان آلمانی همکاری میکردند.
من از کسانی بودم که میل نداشتم بدون اجازه رئیس مجلس، مجلس را ترک کنم.
اما چه میتوانستم کرد، زیرا وزیر مالیه صریح گفته بود که نمایندگان متفقین تبعید ترا خواستهاند، بنابر این عزیمت بمهاجرت قطعی شد و در تحت لوای کمیته دفاع ملی قرار گرفتیم ولی بواسطه شکستن دستم که در یکی از اسفار نزدیک واقع شد ناچار شدم دعوت ثانوی دولت را پذیرفته بتهران بازگردم و بمعالجه دست بپردازم. بعد از توقف پنجماه در تهران که درینمدت با دست شکسته در خانه آقای امیر مفخم بختیاری و مهمان مرحوم سردار جنگ بختیاری بودم بامر سپهسالار اعظم که آنوقت رئیس الوزرا بود بخراسان تبعید شدم و مدت ششماه در بجنورد متوقف گشتم و پس از کابینه آقای وثوق الدوله بمرکز احضار گردیدم.
انقلاب روسیه یا معجز سیاسی
بعد از رفتن مهاجرین بهانههایی بدست قشون روس آمد که از طرفی تا اصفهان و از طرف دیگر تا همدان و کرمانشاه و نزدیک سرحد عراق بتازد. زد و خوردهایی که ژاندارم و چریک و الوار و روستاییان دلیر اصفهان جای بجای با سپاهان روس کردهاند خود داستانهای تاریخی و ملی است که باید جداگانه نوشته شود.
اما بتهران ورود نکردند فقط صاحب منصبان روس و خانهایشان و تک تک سرباز و سالدات وارد تهران میشدند و مراجعت میکردند.
کابینه مستوفی الممالک پس از استقرار قوای روس در همدان و اصفهان سقوط کرد و فرمانفرما رئیس الوزرا شد، بزودی او نیز سقوط کرد. سپهبد اعظم تنکابنی که طرف اعتماد روس و انگلیس بود رئیس الوزرا شد.
در حین حکومت سپهدار روسها در مرکز همه کاره بودند. براتف حکومت میکرد و در تاریخ احمد شهریور اطلاعات زیادی از وقایع این دوره ۱۹۱۶ ثبت است، که خواندنی است. از آنجمله گوید:
"روزی چند نفر زن روس بفرح آباد رفته بودند و میخواستند وارد اندرون سلطنتی شوند و تماشا کنند، مردی روسی مست که از شهر دنبال زنان را گرفته بود رسید و او نیز میخواهد وارد حرمسرای شاهی شود و کار بکشمکش کشیده و شاه رئیس الوزرا را احضار میکند و بفرمانده قشون روس خبر میدهد و آنمرد را میبرند.
***
گفتیم که روسها مدتی بود در قصد مداخله در منطقه نفوذ خود داشتند و بهمین علت حاضر نشدند بعد از جنگ قشون خود را از ایران بیرون ببرند و همین معنی باعث تزلزل بیطرفی ایران و فریاد مردم و جراید و مداخله عثمانی و هزاران جنجال دیگر شده و کار بمهاجرت کشیده و موجب مهاجمات سپاه عثمانی بهمدان گردیده بود.
در کابینه سپهدار موفق شدند سندی از دولت ایران تحصیل نمایند و بموجب آن سند دولتین در امور مالی ایران بالخاصه بوسیلهٔ کمیسیون مختلط حق مداخله یافتند و گفته میشد که این قرارداد را تنها رییس الوزرا و وزیر خارجه (صارم الدوله) امضا کرده و سایر وزرا موافق نبودهاند.
ریاست کمیسیون مختلط که معروف به "کمیسیون میکس" بود با مسیو هنسنس بلژیکی بود که از خزانه داری مصطفی شد و ریاست این کمیسیون را پذیرفت، خوشبختانه اتفاق تازهای افتاد و این قرارداد عملی نشد.
من در بجنورد بودم که این خبر توسط جراید رسید که سپهدار اعظم چنین مقوله را قبول کرده است، در آن هنگام قصیده گفتم که مطلع آن چنین بود:
آنرا که نگونست رایتش
من هیچ نخواهم حمایتش
کابینه سپهدار بواسطه نزدیک شدن قشون عثمانی بتاریخ ۱۲ شوال ۱۳۳۴ مطابق
۱۲ اوت ۱۹۱۶ سقوط کرد و کابینه وثوق الدوله تشکیل گردید. روز ۱۹ همان ماه
سفرای متفقین از بیم سقوط تهران و آمدن قوای ترک در صدد برآمدند که شاه و
دربار را همراه خود بمازندران ببرند یا خود ترک پایتخت کنند.
درین
باب دعوتی در دربار صاحبقرانیه از چهل تن رجال بعمل آمد و از آن جمله سی و
پنج نفر حاضر شدند و پس از صحبت از موضوع، رای مخفی گرفته شد و از مجموع
آرا سی سه رای بعدم حرکت شاه و دو رای بحرکت استخراج گردید... و توسط
دولت بسفرای متفقین نیز اطمینان داده شد که در پایتخت بمانند و حرکت نکنند و
دولت نخواهد گذاشت قوای ترک باین حدود وارد شود.
بعد از آنکه مهاجرت
آغاز شد، چیزی نگذشت که انقلاب روسیه در گرفت و سپاهیان روس تزاری ایرانرا
ترک گفتند و با آزادیخواهان ایران برادر شدند.
آری ما آزاد شدیم و
حزب دمکرات آنهایی که در تهران مانده بودند و بمهاجرت نرفته و یا از سر حد
باز آمده بودند، حس کردند که میتوان ایرانرا نجات داد و روزیست که یک حزب
ملی میتواند حکومت فاضله تشکیل دهد.
کابینه اول آقای وثوق الدوله تشکیل شده بود، سپهسالار اعظم تازه کنار کشیده بود، دولت نیمه ملی و نیمچه آزادیخواه شمرده میشد، نفوذ متفقین و متحدین برابر بود، روسیه انقلاب خود را میپیمود و با سپاهیان کلچاک و دنیکین و ورانگل در نبرد بود.
سپاه انگلیس بغداد را زیر فشار گذاشته بود، سربازان عثمانی در جزر و مد خود یکبار تا همدان پیش آمده بودند و عقب نشسته.
در اینحال دموکراتها شروع بکار کردند و بر آن شدند که از انقلاب روسیه استفاده کرده قیافه سال قبل را عوض کنند و استقلالی در عین بیطرفی بوجود آورند و دور و بر پادشاه و رجال خود را گرفته از مداخله اجانب هر کس باشد ممانعت بعمل آورند حکومتی مقتدر که دیگر بمداخله اجانب ناچار نشود ایجاد کنند.
در این حین عدهای از هم مسلکان که از هر حیث با هم متجانس بودند دور مرحوم سید محمد کمره جمع شده روزنامه ستاره ایران را ارگان خود ساخته بر ضد تشکیل حزب دمکرات حزب تازهای تشکیل دادند و نام آنرا "تشکیلات دمکراتهای ضد تشکیلی" نهادند!
ما اکثریت داشتیم، حوزهها را تشکیل دادیم و کمیته مخفی انتخاب شد و جراید ایران و نوبهار و زبان آزاد ارگان ما قرار گرفت و شروع بکار کردیم. اما با نهایت تاسف رفقای ضد تشکیلی با دشنام و تهمت جلو ما را سد کردند! ما با دولت قرار گذاشته بودیم که انتخابات دوره چهارم را آغاز کند، لیکن این دو دستگی و اختلاف مانع انجام این مقصود گردید.
کابینه وثوق الدوله نیز ساقط شد زیرا مقاوله نامه ۹ ژوییه را که سپهسالار امضا کرده بود نپذیرفت و دولتین روس و انگلیس از این معنی ناراضی شده بودند و در ظرف یکسال کابینه علا السلطنه و عین الدوله و مستوفی الممالک و صمصام السلطنه و وثوق الدوله از شعبان ۱۳۳۵ تا شوال ۱۳۳۶ تشکیل گردید.
دو دستگی ما را ضعیف کرد. انتخابات بواسطه روی کار آمدن دولتهایی که مایل بحکومت اعیانی بودند و با احزاب شوخی میکردند و آنها را فریب میدادند، مانند مرحوم مستوفی، علا السلطنه، صمصام السلطنه موقف ماند.
قحطی بر اثر نفله شدن خار و بار در جزر و مد سپاهیان اجانب و سهل انگاریهای یکی از وزرای مالیه در ایران آغاز گردید.
بدبختی از هر طرف روی آورد، بغداد سقوط کرد، اسپیار "پلیس جنوب" بوجود آمد، خراسان از طرف سپاه انگلیس اشغال گردید، از اینسو هم طغیان مرحوم میرزا کوچک خان در گیلان و مرحوم خیابانی در آذربایجان و ماشاالله خان و سایر یاغیان در کاشان و اصفهان و عملیات واسموس و دشتستانیان دولت مرکزی را ضعیف ساخت!
ضد تشکیلی خود بهخود از بین رفت، اما دو دستگی زشتی بین حزب دمکرات انداخت که در ایالات و ولایات هم نفوذ کرد. هتاکی و فحاشی و دشمن کامی جای رفاقت و اتحاد را گرفت و شکی نیست که این عمل یک دسیسه عمده سیاسی بود که نه تنها بعضی اعیان محافظه کار محرک آن بودند، بلکه بیگانگان هم در اینکار بیشرکت نبودند. این شخص پرستی و خود خواهی اساس اختلاف را فراهم آورد.
در بحبوحه خرابی اوضاع و فقر خزانه، علائم شکست متحدین و قوت متفقین در میدانهای جنگ نیز نمودارگردید.
چه میتوان کرد با ملتی که بمنفی بافی بیشتر راغب است تا بکار کردن و تصمیم گرفتن و مردانه با یک عقیده روشن پیش رفتن؟...
دولت وثوق الدوله آمد. دوسال هم خوب کار کرد، غائله گیلان و اصفهان و کاشان ختم شد، غائله تبریز هم میرفت حل شود، که دولت سقوط کرد! و دولت مرحوم مشیر الدوله بروی کار آمد.
درین دو سال یکضربت دیگر هم بر پیکر حزب وارد آمد و بالاخره اختلاف جدیدیکه مربوط بعقاید افراد راجع بقرارداد ۱۹۱۹ بود بوجود آمد و هرج و مرج بحد اعلا ی خود رسید و حزب دمکرات در مقبرهای که خود و افرادش کنده بودند بدون تشییع و تشریفاتی و بدون تذکر و احترامی دفن گردید!...
قرارداد ۱۹۱۹ که آقای وثوق الدوله با انگلیس بشرط پذیرفه شدن در مجلس (بعد از نطق احمد شاه در مجلس ضیافت پادشاه انگلیس) بسته بود، در ایران مورد بحث شد، و هر طبقه و حزبی چه تندرو و چه کندرو بقرارداد مزبور حمله میکرد.
قرارداد مزبور متکی به حزبی خاص نبود. جمعی قلیل از دموکراتها روزی از آن قرارداد طرفداری کرده بودند و جمعی دیگر از همان حزب مخالفت نموده بودند. نمیشد این موضوع را پایه و بنیاد دو حزب قرار داد. علت این بود که مردم و داوطلبان وکالت ببهانه وکلای قرارداد به مشیر الدوله نخست وزیر فشار آوردند که انتخابات را بر هم زند و از نو اعلان انتخابات بدهد، این بود که وکلای انتخاب شده برای تبرئه خود آن لایحه را توسط روزنامه رعد چناکه خواهد آمد منتشر ساختند.
تا اینجا هنوز همه مخلوط اند، صحبت از حزب در میان نیست، احزاب همه برهم خورده است. دمکرات و اعتدال و افرادیکه مهاجرت کرده بودند بتهران باز میگردند اما احزاب بحال اول باز نگشته اند.
قرارداد ۱۹۱۹ و احمد شاه
دولت وثوق الدوله بتاریخ ۲۷ شوال مطابق ۱۳ اسد ۱۳۳۶ و ۵ اوت ۱۹۱۸ تشکیل گردیده بود. توضیح آنکه قبل از او صمصام السلطنه رئیس الورزرا بود و در کابینه او تصویب نامههایی امضا شده بود که اسباب کدورت شاه را فراهم میآورد و نیز بدگویی نسبت به احمد شاه و شهرت پول دوستی او از طرف بعضی افراد این کابینه شروع شده و بسمع شاه نیز رسیده بود، بنا بر این روز یکشنبه ۲۶ شوال شاه به صمصام السلطنه تغییر کرد که این تصویب نامها مضر بحال مملکت است و اسباب زحمت خواهد شد، سپس باو تکلیف استعفا کرد، صمصام السلطنه گفت: ما استعفا نمیدهیم. شما ما را معزول کنید و از نزد شاه برگشت در هیئت وزرا بعظمیه و قزاقخانه دستور داده شد که حکومت نظامی موقوف و آمد و رفت شبها آزاد خواهد بود و در همان جلسه الغای کاپیتولاسیون و لغو امتیاز لیانازوف نیز تصویب شد...
این اخبار شاه را متوحش کرده از دربار به صمصام تلفون شد که شاه میفرمایند: شما وزیر نیستید و استقامت شما در مقابل اراده شاه عواقب وخیم دارد و همان ساعت از دربار بنظمیه تلفون شد که حکومت نظامی برقرار باشد تا دولت جدید انتخاب شود و باداره روزنامه ایران تلفون شد که روزنامه فردا را منتشر نسازد و اخبار اخیر هیئت وزرا را چاپ نکنند.
شاه وثوق الدوله را احضار کرده ریاست وزرا را باو تکلیف کرد و او نیز دو روزه وزیرانش را معرفی نمود ولی دولت صمصام السلطنه هنوز خود را غیر مستعفی میدانستند.
عمده کاری که وثوق الدوله شروع کرد دستگیری افراد کمیته مجازات بود، زیرا این اشخاص در کابینههای قبل بهعنوان بیماری و غیره آزاد شده بودند و باتوسلات و دسته بندیهای سیاسی تقریبا از زیر بار مجازاتی که مستحق بودند گریخته و اینمعنی از لحاظ انتظامات اجتماعی موجب نگرانی بود.
وثوق الدوله در سال دوم حکومت خود با تقاضاهای جدید که زاده انقلاب روسیه بود و اهل فکر میتوانند علت حقیقی آنرا دریابند ، مواجه گردید و آن تقاضا همان بود که بصورت قرارداد بدولت ایران پیشنهاد گردید.
اوضاع ایران خطرناک بود، هنوز جنگ بین الملل خاتمه نیافته بود، عثمانیها و آذربایجان (قفقاز، ایروان، باکو) شده بودند و دولت بریتانیا نیز علاوه بر پلیس جنوب قوایی از خراسان در بین النهرین وارد کرده و در حدود زنجان و قفقاز با عثمانیها تماس پیدا کرده بود و در بندر انزلی نیز مهمات گرد آورده بودند و از خراسان نیز قصد داشت بخاک ماورا بهر خزر پیش روی کند، جنگ بنفع متفقین روی بانجام یافتن بود و آتشی از نو بنام بلشویک در شمال ایران زبانه میزد، بنابرین در ذی القعده سال ۱۳۳۷ مطابق دسامبر ۱۹۱۹ بین دولت ایران و دولت بریتانیا قرارداد معروف بسته شد و نتیجه اش این بود که مالیه و قشون ایران زیر نظر معلمین و فرماندهان انگلیسی قرار گیرند و قشون متحد الشکل شده ژاندارم و قزاق بیکصورت درآیند و دو نفر یکی "آرمیتاژاسمیت" برای اداره مالیه و دیگر "ژنرال دیکسن" برای اداره قشون وارد ایران شدند.
کابینه اول آقای وثوق الدوله تشکیل شده بود، سپهسالار اعظم تازه کنار کشیده بود، دولت نیمه ملی و نیمچه آزادیخواه شمرده میشد، نفوذ متفقین و متحدین برابر بود، روسیه انقلاب خود را میپیمود و با سپاهیان کلچاک و دنیکین و ورانگل در نبرد بود.
سپاه انگلیس بغداد را زیر فشار گذاشته بود، سربازان عثمانی در جزر و مد خود یکبار تا همدان پیش آمده بودند و عقب نشسته.
در اینحال دموکراتها شروع بکار کردند و بر آن شدند که از انقلاب روسیه استفاده کرده قیافه سال قبل را عوض کنند و استقلالی در عین بیطرفی بوجود آورند و دور و بر پادشاه و رجال خود را گرفته از مداخله اجانب هر کس باشد ممانعت بعمل آورند حکومتی مقتدر که دیگر بمداخله اجانب ناچار نشود ایجاد کنند.
در این حین عدهای از هم مسلکان که از هر حیث با هم متجانس بودند دور مرحوم سید محمد کمره جمع شده روزنامه ستاره ایران را ارگان خود ساخته بر ضد تشکیل حزب دمکرات حزب تازهای تشکیل دادند و نام آنرا "تشکیلات دمکراتهای ضد تشکیلی" نهادند!
ما اکثریت داشتیم، حوزهها را تشکیل دادیم و کمیته مخفی انتخاب شد و جراید ایران و نوبهار و زبان آزاد ارگان ما قرار گرفت و شروع بکار کردیم. اما با نهایت تاسف رفقای ضد تشکیلی با دشنام و تهمت جلو ما را سد کردند! ما با دولت قرار گذاشته بودیم که انتخابات دوره چهارم را آغاز کند، لیکن این دو دستگی و اختلاف مانع انجام این مقصود گردید.
کابینه وثوق الدوله نیز ساقط شد زیرا مقاوله نامه ۹ ژوییه را که سپهسالار امضا کرده بود نپذیرفت و دولتین روس و انگلیس از این معنی ناراضی شده بودند و در ظرف یکسال کابینه علا السلطنه و عین الدوله و مستوفی الممالک و صمصام السلطنه و وثوق الدوله از شعبان ۱۳۳۵ تا شوال ۱۳۳۶ تشکیل گردید.
دو دستگی ما را ضعیف کرد. انتخابات بواسطه روی کار آمدن دولتهایی که مایل بحکومت اعیانی بودند و با احزاب شوخی میکردند و آنها را فریب میدادند، مانند مرحوم مستوفی، علا السلطنه، صمصام السلطنه موقف ماند.
قحطی بر اثر نفله شدن خار و بار در جزر و مد سپاهیان اجانب و سهل انگاریهای یکی از وزرای مالیه در ایران آغاز گردید.
بدبختی از هر طرف روی آورد، بغداد سقوط کرد، اسپیار "پلیس جنوب" بوجود آمد، خراسان از طرف سپاه انگلیس اشغال گردید، از اینسو هم طغیان مرحوم میرزا کوچک خان در گیلان و مرحوم خیابانی در آذربایجان و ماشاالله خان و سایر یاغیان در کاشان و اصفهان و عملیات واسموس و دشتستانیان دولت مرکزی را ضعیف ساخت!
ضد تشکیلی خود بهخود از بین رفت، اما دو دستگی زشتی بین حزب دمکرات انداخت که در ایالات و ولایات هم نفوذ کرد. هتاکی و فحاشی و دشمن کامی جای رفاقت و اتحاد را گرفت و شکی نیست که این عمل یک دسیسه عمده سیاسی بود که نه تنها بعضی اعیان محافظه کار محرک آن بودند، بلکه بیگانگان هم در اینکار بیشرکت نبودند. این شخص پرستی و خود خواهی اساس اختلاف را فراهم آورد.
در بحبوحه خرابی اوضاع و فقر خزانه، علائم شکست متحدین و قوت متفقین در میدانهای جنگ نیز نمودارگردید.
چه میتوان کرد با ملتی که بمنفی بافی بیشتر راغب است تا بکار کردن و تصمیم گرفتن و مردانه با یک عقیده روشن پیش رفتن؟...
دولت وثوق الدوله آمد. دوسال هم خوب کار کرد، غائله گیلان و اصفهان و کاشان ختم شد، غائله تبریز هم میرفت حل شود، که دولت سقوط کرد! و دولت مرحوم مشیر الدوله بروی کار آمد.
درین دو سال یکضربت دیگر هم بر پیکر حزب وارد آمد و بالاخره اختلاف جدیدیکه مربوط بعقاید افراد راجع بقرارداد ۱۹۱۹ بود بوجود آمد و هرج و مرج بحد اعلا ی خود رسید و حزب دمکرات در مقبرهای که خود و افرادش کنده بودند بدون تشییع و تشریفاتی و بدون تذکر و احترامی دفن گردید!...
قرارداد ۱۹۱۹ که آقای وثوق الدوله با انگلیس بشرط پذیرفه شدن در مجلس (بعد از نطق احمد شاه در مجلس ضیافت پادشاه انگلیس) بسته بود، در ایران مورد بحث شد، و هر طبقه و حزبی چه تندرو و چه کندرو بقرارداد مزبور حمله میکرد.
قرارداد مزبور متکی به حزبی خاص نبود. جمعی قلیل از دموکراتها روزی از آن قرارداد طرفداری کرده بودند و جمعی دیگر از همان حزب مخالفت نموده بودند. نمیشد این موضوع را پایه و بنیاد دو حزب قرار داد. علت این بود که مردم و داوطلبان وکالت ببهانه وکلای قرارداد به مشیر الدوله نخست وزیر فشار آوردند که انتخابات را بر هم زند و از نو اعلان انتخابات بدهد، این بود که وکلای انتخاب شده برای تبرئه خود آن لایحه را توسط روزنامه رعد چناکه خواهد آمد منتشر ساختند.
تا اینجا هنوز همه مخلوط اند، صحبت از حزب در میان نیست، احزاب همه برهم خورده است. دمکرات و اعتدال و افرادیکه مهاجرت کرده بودند بتهران باز میگردند اما احزاب بحال اول باز نگشته اند.
قرارداد ۱۹۱۹ و احمد شاه
دولت وثوق الدوله بتاریخ ۲۷ شوال مطابق ۱۳ اسد ۱۳۳۶ و ۵ اوت ۱۹۱۸ تشکیل گردیده بود. توضیح آنکه قبل از او صمصام السلطنه رئیس الورزرا بود و در کابینه او تصویب نامههایی امضا شده بود که اسباب کدورت شاه را فراهم میآورد و نیز بدگویی نسبت به احمد شاه و شهرت پول دوستی او از طرف بعضی افراد این کابینه شروع شده و بسمع شاه نیز رسیده بود، بنا بر این روز یکشنبه ۲۶ شوال شاه به صمصام السلطنه تغییر کرد که این تصویب نامها مضر بحال مملکت است و اسباب زحمت خواهد شد، سپس باو تکلیف استعفا کرد، صمصام السلطنه گفت: ما استعفا نمیدهیم. شما ما را معزول کنید و از نزد شاه برگشت در هیئت وزرا بعظمیه و قزاقخانه دستور داده شد که حکومت نظامی موقوف و آمد و رفت شبها آزاد خواهد بود و در همان جلسه الغای کاپیتولاسیون و لغو امتیاز لیانازوف نیز تصویب شد...
این اخبار شاه را متوحش کرده از دربار به صمصام تلفون شد که شاه میفرمایند: شما وزیر نیستید و استقامت شما در مقابل اراده شاه عواقب وخیم دارد و همان ساعت از دربار بنظمیه تلفون شد که حکومت نظامی برقرار باشد تا دولت جدید انتخاب شود و باداره روزنامه ایران تلفون شد که روزنامه فردا را منتشر نسازد و اخبار اخیر هیئت وزرا را چاپ نکنند.
شاه وثوق الدوله را احضار کرده ریاست وزرا را باو تکلیف کرد و او نیز دو روزه وزیرانش را معرفی نمود ولی دولت صمصام السلطنه هنوز خود را غیر مستعفی میدانستند.
عمده کاری که وثوق الدوله شروع کرد دستگیری افراد کمیته مجازات بود، زیرا این اشخاص در کابینههای قبل بهعنوان بیماری و غیره آزاد شده بودند و باتوسلات و دسته بندیهای سیاسی تقریبا از زیر بار مجازاتی که مستحق بودند گریخته و اینمعنی از لحاظ انتظامات اجتماعی موجب نگرانی بود.
وثوق الدوله در سال دوم حکومت خود با تقاضاهای جدید که زاده انقلاب روسیه بود و اهل فکر میتوانند علت حقیقی آنرا دریابند ، مواجه گردید و آن تقاضا همان بود که بصورت قرارداد بدولت ایران پیشنهاد گردید.
اوضاع ایران خطرناک بود، هنوز جنگ بین الملل خاتمه نیافته بود، عثمانیها و آذربایجان (قفقاز، ایروان، باکو) شده بودند و دولت بریتانیا نیز علاوه بر پلیس جنوب قوایی از خراسان در بین النهرین وارد کرده و در حدود زنجان و قفقاز با عثمانیها تماس پیدا کرده بود و در بندر انزلی نیز مهمات گرد آورده بودند و از خراسان نیز قصد داشت بخاک ماورا بهر خزر پیش روی کند، جنگ بنفع متفقین روی بانجام یافتن بود و آتشی از نو بنام بلشویک در شمال ایران زبانه میزد، بنابرین در ذی القعده سال ۱۳۳۷ مطابق دسامبر ۱۹۱۹ بین دولت ایران و دولت بریتانیا قرارداد معروف بسته شد و نتیجه اش این بود که مالیه و قشون ایران زیر نظر معلمین و فرماندهان انگلیسی قرار گیرند و قشون متحد الشکل شده ژاندارم و قزاق بیکصورت درآیند و دو نفر یکی "آرمیتاژاسمیت" برای اداره مالیه و دیگر "ژنرال دیکسن" برای اداره قشون وارد ایران شدند.
سلطان احمد شاه چندی بود در امور مملکتی خاصه در عزل و نصب حکام ایالات
مداخله میکرد و فوائدی منظور مینمود و بر سر این قبیل موضوعات شکرابی میان
شاه و وثوق الدوله پیدا شد.
سقوط وثوق الدوله
اختلاف بین شاه و دولت کوتاه نشد.
چنکه گفتیم: آرمیتاژ اسمیت که یکی از رجال بزرگ و دانشمند انگلیس بود برای مطالعه در امور مالی ایران و تهیه و طرح وراندازها (پروژه)های مالی طلبیده شد و وارد ایران گردید و طرحهای مفید که غالب آنها بعدها مورد پسند دکتر میلسپو قرار یافت نوشت و تهیه دید و کار معاملات نفت و حسابهای پیچیده و عقب افتاده و اختلافات درهم و برهمی که با کمپانی نفت ایران و انگلیس در میان بود تحت مطالعه او قرار گرفت و با مسافرتی که بعد بلندن کرد و کار بمحکمه کمپانی نفت کشید، آن اختلاف را حل و فصل نمود و تجدید نظری هم توسط آرمیتاژ اسمیت در تعارفه گمرکی ایران بعمل آمد و روز ۱۹ جمادی الآخر ۱۳۳۸ از تصویب کمیسیون مختلط انگلیس و ایران گذشت که بموجب آن سلانه مبلغی عاید دولت ایران میشد.
در روز ۲۶ اینماه مطالعات کمیسیون مطالعه در امر نظام مرکب از افراد انگلیس و ایرانی تحت ریاست ژنرال دیکسن تمام شد و بموجب مطالعات مذکور قشون ایران از این ببعد متحد الشکل خواهد بود و عده آن بهشتاد هزار نفر بالغ خواهد گردید، احمد شهریور میگوید: که صاحبمنصبان انگلیس تصمیم داشتند که صاحبمنصبان قشون ایران از درجه سلطانی ببالا باید انگلیسی باشند و ایرانیان تا رتبه نایب اولی بالاتر نباید ترفیع یابند، و نتیجه مطالعات مذکور در ورقهای نوشته شد که تقدیم رئیس الوزرا شود بدون اینکه ذکری از وزیر جنگ بمیان آید و توسط او راپورت تقدیم دولت شود.
این مقدمات باعث شد که دوتن از صاحبمنصبان ژاندارم ایرانی عضو کمیسیون مختلط اعتراض کردند و راپورت کمیسیون را امضا نکردند و خارج شدند که یکی از آنها کلنل فضل الله خان از صاحبمنصبان تحصیل کرده و مجرب بود و در انگلستان تحصیل کرده و از ابتدای تاسیس اداره ژاندارم داخل آن اداره گردیده و بدرجه کلنلی (سرهنگی) ارتقا یافته بود، این جوان بسبب امضا نکردن ورقه راپورت کمیسیون مورد اعتراض وزیر جنگ قرار گرفت و از اینرو روز اول حمل ۲۹ جمادی بعد از ظهر در خانهاش خودکشی کرد.
در اواخر این ماه صاحبمنصبان انگلیسی اداره ژاندارمری را ضبط کردند و خواستند اداره قزاقخانه را نیز ضبط کنند، با آنکه دو سال بود حقوق قزاقخانه را بانک شاهنشاهی بحساب دولت ایران میپرداخت - اداره مزبور زیر بار نرفته و صاحبمنصبان جواب دادند که بریگارد قزاق متعلق بشخص اعلیحضرت شاه است و بدون اجازه شاه تحویل کسی نخواهیم داد.
- حزب دمکرات بعد از عقد قرارداد مبتنی بر عقاید اساسی مملکتی بر دو فریق شده بود.
دولت وثوق الدوله، آقا سید ضیا الدین را با هیئتی بباکو فرستاده بود تا عقد قراردادی با دولت آذربایجان قفقاز منعقد کند و در باب حمل و نقل و تجارت و سایر امور اقتصادی و مناسبت سیاسی و عمل اتباع طرفین پیمانی ببندد.
در ماه شعبان مطابق ۳۱ حمل (۱۳۳۷ - ۱۹۹۲۰) سید ضیا الدین نظر باینکه قراردادیرا که با دولت باکو و حزب مساوات بسته و بمرکز فرستاده بود امضا نشده و دیر کشیده بود، از باکو وارد انزلی شد که توسط تلگراف مقاصد خود را حالی کند و انجام دهد، وزرا برای اینکه در بعضی مواد نظریاتی داشتند مشارلیه را بمرکز برای دادن توضیحاتی احضار کردند و دولت کمیینی تشکیل داد که در امور پیمان خاصه مساله کرایه مال التجاره عبوری از ایران به اروپا که هفت مقابل کرایه عادله تعیین شده بود گفتگو کنند و همچنین در باب محاکمه اتباع ایران، خلاصه سید ضیا الدین میگفت که من اختیارات تامه داشته ام، علاوه بر این همه اقدامات خود را برییس الوزرا تلگرفا اطلاع دادهام و ایشان تصویب کردهاند دیگر تشکیل کمیسیون برای چیست؟ و درین حین بلشویکها وارد بادکوبه شدند و قرار داد مذکور کن لم یکن و زحمات چند ماهه هدر شد!
درین حین واقع عمده و مهمی رویداد که بنیاد دولت متزلزل گردید و آن حمله قشون سرخ بود و ورود سرباز بانزلی، تفصیل آنستکه بعد از استقرار دولت ساویت مکرر از طرف لنین بزرگ توسط تروتسکی کمیسر خارجه تلگرافاتی و مواد عهد نامهایی بتهران بوساطت افراد و نمایندگان ارسال شده بود، ولی چون سرداران روس سفید مانند کلچاک و دنیکین با دولت ساویت در محاربه و کشاکش بودند و متفقین با آنها ظاهراً همراهی داشتند، دولت ایران نمایندگان ساویت را درست نپذیرفت و به پیشنهادات مزبور واقعی ننهد، و فقط حزب دمکرات و روزنامه "ایران" و "نوبهار" که هردو بقلم من نوشته میشد از فرستادگان روس تقدیر کرده بنسبت به آنها اهتیمتی قائل شده بودند، اما دولت و دولتیان محض رعایت جانب شاه و دولت بریتانیا روی خوشی نشان نمیدادند.
تا آنکه از راپورتهای واصله از باکو معلوم دولت شد که کار دول قفقاز سست است و نیز شکست دنیکین و رفقایش محقق گردید و تانکهایی که دولت ساویت از آلمان دریافت کرده بود کار حریفانرا که تانک نداشتند زار کرد و طلیعه فراریان روس سفید درمیان امواج بهر خزر و شنزارهای ماورا بهر خزر پدیدار گردید و نخستین کشتی فراری با مهمات بایران پناه آورد.
درین وقت دولت وثوق الدوله تلگرافی بمسکو مخابره کرده و تقاضا کرده بود که حاضر است، قراری با دولت ساویت بگذارد.
پس از این تلگرافی از حکومت ساویت رسیده بود که صورت "یاد داشت" داشت و مفادش این بود که: " دولت ساویت از دولت تقاضا دارد که قوای انگلیس را از خاک خود خارج کنند و الا قوای ساویت ناچار بایران حمله خواهد کرد، این خبر در ۲۰ شعبان ۱۳۳۸ در روزنامه ایران منتشر گردید، در همین احوال هم حکومت مساواتی باکو سقوط یافت، و قوای سرخ قفقاز را تصرف کرده بسروقت دولت "ایروان" شتافت.
از این تاریخ تعارضات قوای سرخ بسواحل و سرحدات ایران آغاز شد، و درین بین سایر کشتیها و مهمات و فراریان روسهای سفید از سرحدات و بنادر بحر خزر دسته دسته بایران پناهنده شدند و قوای انگلیس و بریگاد قزاق ایران نیز در رشت و انزلی و غازیان متمرکز گشته منتظر وقایع بودند.
روز ۲۹ شعبان ۱۳۳۷ صبح روز دوازده کشتی جنگی دولت ساویت بندر غازیانرا که محل توقف و استحکامات قوای انگلیس بود بمباران کردند و مقداری خسارت بابنیه آنجا وارد ساختند. پس از دو ساعت مامورین بندری ایران با بیرق سفید در قایقها نشسته بسوی ناوگان مهاجم شتافتند و علت بمبارانرا جویا شدند.
گازانوف نام دریاسالار جواب داد که ما بطلب کشتیها و مهمات دنیکین و اتباع او آمدهایم و نیز میل داریم نیروی انگلیس خاک ایرانرا تخلیه کند.
مامورین تقاضا ی عدم تعارض کردند و مهلت خواستند تا با مرکز درین باب گفتگو کنند و دریاسالار مهلت داد، ولی چیزی نگذشت که یکعده قوای سرخ در دو فرسنگی مشرق غازیان پیاده شدند و بسوی غازیان پیشرفتن گرفتند.
سقوط وثوق الدوله
اختلاف بین شاه و دولت کوتاه نشد.
چنکه گفتیم: آرمیتاژ اسمیت که یکی از رجال بزرگ و دانشمند انگلیس بود برای مطالعه در امور مالی ایران و تهیه و طرح وراندازها (پروژه)های مالی طلبیده شد و وارد ایران گردید و طرحهای مفید که غالب آنها بعدها مورد پسند دکتر میلسپو قرار یافت نوشت و تهیه دید و کار معاملات نفت و حسابهای پیچیده و عقب افتاده و اختلافات درهم و برهمی که با کمپانی نفت ایران و انگلیس در میان بود تحت مطالعه او قرار گرفت و با مسافرتی که بعد بلندن کرد و کار بمحکمه کمپانی نفت کشید، آن اختلاف را حل و فصل نمود و تجدید نظری هم توسط آرمیتاژ اسمیت در تعارفه گمرکی ایران بعمل آمد و روز ۱۹ جمادی الآخر ۱۳۳۸ از تصویب کمیسیون مختلط انگلیس و ایران گذشت که بموجب آن سلانه مبلغی عاید دولت ایران میشد.
در روز ۲۶ اینماه مطالعات کمیسیون مطالعه در امر نظام مرکب از افراد انگلیس و ایرانی تحت ریاست ژنرال دیکسن تمام شد و بموجب مطالعات مذکور قشون ایران از این ببعد متحد الشکل خواهد بود و عده آن بهشتاد هزار نفر بالغ خواهد گردید، احمد شهریور میگوید: که صاحبمنصبان انگلیس تصمیم داشتند که صاحبمنصبان قشون ایران از درجه سلطانی ببالا باید انگلیسی باشند و ایرانیان تا رتبه نایب اولی بالاتر نباید ترفیع یابند، و نتیجه مطالعات مذکور در ورقهای نوشته شد که تقدیم رئیس الوزرا شود بدون اینکه ذکری از وزیر جنگ بمیان آید و توسط او راپورت تقدیم دولت شود.
این مقدمات باعث شد که دوتن از صاحبمنصبان ژاندارم ایرانی عضو کمیسیون مختلط اعتراض کردند و راپورت کمیسیون را امضا نکردند و خارج شدند که یکی از آنها کلنل فضل الله خان از صاحبمنصبان تحصیل کرده و مجرب بود و در انگلستان تحصیل کرده و از ابتدای تاسیس اداره ژاندارم داخل آن اداره گردیده و بدرجه کلنلی (سرهنگی) ارتقا یافته بود، این جوان بسبب امضا نکردن ورقه راپورت کمیسیون مورد اعتراض وزیر جنگ قرار گرفت و از اینرو روز اول حمل ۲۹ جمادی بعد از ظهر در خانهاش خودکشی کرد.
در اواخر این ماه صاحبمنصبان انگلیسی اداره ژاندارمری را ضبط کردند و خواستند اداره قزاقخانه را نیز ضبط کنند، با آنکه دو سال بود حقوق قزاقخانه را بانک شاهنشاهی بحساب دولت ایران میپرداخت - اداره مزبور زیر بار نرفته و صاحبمنصبان جواب دادند که بریگارد قزاق متعلق بشخص اعلیحضرت شاه است و بدون اجازه شاه تحویل کسی نخواهیم داد.
- حزب دمکرات بعد از عقد قرارداد مبتنی بر عقاید اساسی مملکتی بر دو فریق شده بود.
دولت وثوق الدوله، آقا سید ضیا الدین را با هیئتی بباکو فرستاده بود تا عقد قراردادی با دولت آذربایجان قفقاز منعقد کند و در باب حمل و نقل و تجارت و سایر امور اقتصادی و مناسبت سیاسی و عمل اتباع طرفین پیمانی ببندد.
در ماه شعبان مطابق ۳۱ حمل (۱۳۳۷ - ۱۹۹۲۰) سید ضیا الدین نظر باینکه قراردادیرا که با دولت باکو و حزب مساوات بسته و بمرکز فرستاده بود امضا نشده و دیر کشیده بود، از باکو وارد انزلی شد که توسط تلگراف مقاصد خود را حالی کند و انجام دهد، وزرا برای اینکه در بعضی مواد نظریاتی داشتند مشارلیه را بمرکز برای دادن توضیحاتی احضار کردند و دولت کمیینی تشکیل داد که در امور پیمان خاصه مساله کرایه مال التجاره عبوری از ایران به اروپا که هفت مقابل کرایه عادله تعیین شده بود گفتگو کنند و همچنین در باب محاکمه اتباع ایران، خلاصه سید ضیا الدین میگفت که من اختیارات تامه داشته ام، علاوه بر این همه اقدامات خود را برییس الوزرا تلگرفا اطلاع دادهام و ایشان تصویب کردهاند دیگر تشکیل کمیسیون برای چیست؟ و درین حین بلشویکها وارد بادکوبه شدند و قرار داد مذکور کن لم یکن و زحمات چند ماهه هدر شد!
درین حین واقع عمده و مهمی رویداد که بنیاد دولت متزلزل گردید و آن حمله قشون سرخ بود و ورود سرباز بانزلی، تفصیل آنستکه بعد از استقرار دولت ساویت مکرر از طرف لنین بزرگ توسط تروتسکی کمیسر خارجه تلگرافاتی و مواد عهد نامهایی بتهران بوساطت افراد و نمایندگان ارسال شده بود، ولی چون سرداران روس سفید مانند کلچاک و دنیکین با دولت ساویت در محاربه و کشاکش بودند و متفقین با آنها ظاهراً همراهی داشتند، دولت ایران نمایندگان ساویت را درست نپذیرفت و به پیشنهادات مزبور واقعی ننهد، و فقط حزب دمکرات و روزنامه "ایران" و "نوبهار" که هردو بقلم من نوشته میشد از فرستادگان روس تقدیر کرده بنسبت به آنها اهتیمتی قائل شده بودند، اما دولت و دولتیان محض رعایت جانب شاه و دولت بریتانیا روی خوشی نشان نمیدادند.
تا آنکه از راپورتهای واصله از باکو معلوم دولت شد که کار دول قفقاز سست است و نیز شکست دنیکین و رفقایش محقق گردید و تانکهایی که دولت ساویت از آلمان دریافت کرده بود کار حریفانرا که تانک نداشتند زار کرد و طلیعه فراریان روس سفید درمیان امواج بهر خزر و شنزارهای ماورا بهر خزر پدیدار گردید و نخستین کشتی فراری با مهمات بایران پناه آورد.
درین وقت دولت وثوق الدوله تلگرافی بمسکو مخابره کرده و تقاضا کرده بود که حاضر است، قراری با دولت ساویت بگذارد.
پس از این تلگرافی از حکومت ساویت رسیده بود که صورت "یاد داشت" داشت و مفادش این بود که: " دولت ساویت از دولت تقاضا دارد که قوای انگلیس را از خاک خود خارج کنند و الا قوای ساویت ناچار بایران حمله خواهد کرد، این خبر در ۲۰ شعبان ۱۳۳۸ در روزنامه ایران منتشر گردید، در همین احوال هم حکومت مساواتی باکو سقوط یافت، و قوای سرخ قفقاز را تصرف کرده بسروقت دولت "ایروان" شتافت.
از این تاریخ تعارضات قوای سرخ بسواحل و سرحدات ایران آغاز شد، و درین بین سایر کشتیها و مهمات و فراریان روسهای سفید از سرحدات و بنادر بحر خزر دسته دسته بایران پناهنده شدند و قوای انگلیس و بریگاد قزاق ایران نیز در رشت و انزلی و غازیان متمرکز گشته منتظر وقایع بودند.
روز ۲۹ شعبان ۱۳۳۷ صبح روز دوازده کشتی جنگی دولت ساویت بندر غازیانرا که محل توقف و استحکامات قوای انگلیس بود بمباران کردند و مقداری خسارت بابنیه آنجا وارد ساختند. پس از دو ساعت مامورین بندری ایران با بیرق سفید در قایقها نشسته بسوی ناوگان مهاجم شتافتند و علت بمبارانرا جویا شدند.
گازانوف نام دریاسالار جواب داد که ما بطلب کشتیها و مهمات دنیکین و اتباع او آمدهایم و نیز میل داریم نیروی انگلیس خاک ایرانرا تخلیه کند.
مامورین تقاضا ی عدم تعارض کردند و مهلت خواستند تا با مرکز درین باب گفتگو کنند و دریاسالار مهلت داد، ولی چیزی نگذشت که یکعده قوای سرخ در دو فرسنگی مشرق غازیان پیاده شدند و بسوی غازیان پیشرفتن گرفتند.
نیروی انگلیس که بسر کردگی ژنرال دنسترویل تا باکو پیشرفت کرده و اکنون
برشت عقب نشسته بود، و صلاح نمیدانست با قوای سرخ در ایران بمجادله برخیزد
و از حیث مهمات و نفرات نیز خود را ضعیفتر از حریف میدید و دولت ایران نیز
چنین حقی باو نداده بود - از غازیان واپس نشست و بشهر رشت بازگشت و
آنچه روس سفید آنجا بود با هر قدر مهمات که توانست با خود برشت برد و قوای
سرخ بر اثر وی پیش آمده انزلی و غازیان را بدست گرفت، و عاقبت نیروی انگلیس
و قوای قزاق ایران گیلان را تخلیه کرده و بمنجیل و قزوین واپس آمدند.
میرزا کوچک خان زعیم جنگلیان که در قریه "پسیخان" پسخو کرده بود، فضا
را خالی یافته و لرد رشت گردید و با حزبیکه از بلشویکهای ایرانی و
قفقازی و روسی سرانجام یافته بود اتحاد کرده ادارت را از مامورین دولت
خالی کرده خود متصرف گشت، و بزودی مازندران را نیز تصرف کرد و اعلان حکومت
جمهوری داد و بخش نامهای بسفارتخانها غیر از سفارت انگلیس فرستاد و دولت
ایران را نظر بعقد قرارداد غیر رسمی قلمداد کرد.
دولت ایران خود
را دچار مخمصه بزرگی میدید، من دوسال بود با رئیس الوزرا درباره پیشرفت
دولت شوروی بحثها داشتیم و بعد از وصول مواد ۱۸ گانه که از طرف لنین و
تروتسکی بایران رسیده بود باو می تنیدم که هرطور هست باب مجامله و مکاتبه با
مسکو باز کند و یکبار هم این دمدمه اثر خود را بخشیده بود، اکنون معلوم شد
که دولت درین باب خیلی پس افتاده است. دولت بعد از واقع انزلی توسط نصرت
الدوله که هنوز پادشاه در پاریس اقامت داشت اعتراض شدید و شکایت مفصلی
بجامعه ملل فرستاد و نیز دستور داد که بوسیله کپنهاک بدولت کمیسر خارجه
ساویت هم مراجعاتی بکنند.
شاه در رمضان از سفر فرنگستان بازگشت و با تجلیلت و تشریفات ملی وارد
پایتخت شد و رئیس الوزرا باوی، مردم دو طرف خیابانها صف بسته و گل فشانی
میکردند. از طرف مردم در دو نوبت بدولت و قرارداد توهین و تعارض وارد آمد؛
میدانیم که شاه دل خوشی از قرارداد ندارد، و با رئیس دولت نیز چندان
سازگار نیست!
قسمت شمالی تقریبا بهم ریخته و خطر کمونیزم ساعت بساعت نزدیک میشود.
دولت ساویت قوای دنیکین و کالچاک و رانگل را بمساعدت سری آلمان درهم شکسته و خود را بسرحدات ایران رسانیده است.
اکنون تکلیف دولت ایران چیست؟
وثوق
الدوله را بجرم فکر ایجاد روابط با دولت ساویت از دست دادند. سیاسیون و
شاه باز بهمان فریب و ریا که شیوه قدیم ایشان بود دست فرا بردند، بجای
تقویت دولت بقصد این برآمدند که هرطور هست دولترا از ارتباط با روسیه باز
دارند و گردنکشان داخلیرا قانع کنند.
بدین خیال وثوق الدوله مستعفی
شده و مرحوم مشیر الدوله پیرنیا بریاست وزرا برگزیده شده، وعده همه قسم
همراهی و مساعدت را نیز باو دادند، وثوق الدوله بفرنگستان مسافرت کرد و
قصیده لامیه معروف خود را گفت.
تاریخ مختصر احزاب ایران
انقراض قاجاریه
تالیف ملک الشعرا بهار
تاریخ تالیف ۲۱ - ۱۳۲۲ شمسی
موسسه مطبوعاتی امیر کبیر