داستانهای علی عمو دارای ویژه گیهای فراوانی است که برخی از آنها در بین نویسندگان هم دوره او منحصر به فرد بوده است
چنین گفت علی عمو
- طنز: " دوست محترم من ! رسما به شما مینویسم که دوره مساوات مقتضی است که کلیه موجودات در گوسفند جنابعالی سهمی دارند پس من نمیتوانم ممانعت جنابعالی را از یک دانه گوسفند که میبرم بر چیزی حمل کنم. این حرکت ناشایست جنابعالی مدلل میدارد که از قانون مساوات تخلف و انحراف میفرمایید سیاسیون عالم به مخلص حق این پروتست را دادهاند. علی هذا خواهشمند است که شهود خودتان را حاضر کنید تا در این دوئل که مخلص با شما دارم شاهد باشند. / امضا: مخلص شما. خرس، صفحه ۸۴
"حالا که حروفچینها برای مقاله من جا نگذاشتند من ایشان را نفرین میکنم. الهی که اجزا عدلیه بشوند که نه مدعی از ایشان راضی باشد نه مدعی الیه. الهی که طرف با رعایای خارجه بشوند که حرف حسابی را نتوانند برسانند. الهی دکتر بشوند که تا یک شاگرد دوافرش یونانی هم باشد کسی به ایشان اعتنا نکند. اما خدایا هر چه میشوند بشوند مثل آن چند نفر چاه کن نشوند که گیلان دیگر جای چاه کنی ندارد. این کموشها (آبدزدکها ) مثل موشها همه زمینها را خراب کرده اند." صفحه ۱۵۱
"دیگر چیزی نفهمیدم و به تخت دویدم تا منزل. دیدم شعبان دامن عقبش ندارد. حالا چه کنم چه نکنم؟ چطور میشود که شعبان دو دامن جلو داشته باشد دامن عقب نداشته باشد ناچار مقراز برداشتم دامن جلوی او را بریدیم. بعد دیدم این بد شد او دامن ندارد و ما داریم مردم چه خواهند گفت ما هم دامنها را بریدیم شدیم فرنگی ماب" صفحه ۱۵۰
- شخصیت سازی : علی عمو برای بین آنچه در دل دارد و باور پذیرتر کردن آن برای خواننده شخصیتی داستانی ساخته است. "ای شعبان ای شعبان ! حالا که دنیا به کام شده است. شما هر یکی یک ماه را برای خود دزدیده اید و خوشبخت شدید. تو شعبان ماه شعبان رو و رمضان عمو ماه رمضان را، رجب برار ماه رجب را و مشدی صفر ماه صفر را، حتی نوروز هم سالی یک روز دارد. اما بیچاره علی عمو نه ماه دارد نه روز این است که بخت ندارد والا درشکه لا سقاریدیس چرا دم در او معطل نیست؟" صفحه ۱۴۱
استهزا و ریشخند: " رفیق ! رقص تو به عین کیف کردن بیماران است که با این گرفتاری مملکت دم را غنیمت میدانند. تو که خیر خواه وطن هستی تو دیگر چرا میرقصی؟ بنشین با تو مشورتی دارم." صفحه ۲۹
ساده نویسی: "شعبان همیشه میگفت مردم از کله سیاسی تعریف میکنند ، این حرف در گوش من بود، خیلی میل داشتم کله سیاسی پیدا کنم." صفحه ۶۸
"اگر پیله من است یک من به بیست دو قران میدهم به اداره نبرید. شعبان گفت: آقا جان ! تی جان قربان بشم آن پیله نیه نانم چیه، امره بکشت." ( قربانت بروم این پیله نیست. نمیدانم چیست، ما را کشت.) صفحه ۱۱۷
گریز زدن: "نوروز ما بلند بود و بد صورت. کسان او یک زن کوتاه قامت و خوش صورت برای او گرفتند. مقصودشان این بود که از این پدر و مادر اولادی به عمل بیاید که بلندی قامت را از پدر و خوبی صورت را از مادر ارث ببرد، ما بیچارهها یک وقت دیدیم اولاد نوروز ما هر چه در میآید همه خیلی کوچک و پست و بد صورت ، معلوم شد اینها کوتاهی قامت و کوچکی جثه را از مادر ارث برده اند و کراهت منظر را از پدر." صفحه ۶۲
سالنامه گل آقا، فروردین هزار و سیصد و هشتاد و شش
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen